لغتنامه دهخدا
دود دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) بر دود نگاه داشتن . روی دود گرفتن تا از رنگ و بوی آن بگیرد. ادخان . تدخین . (یادداشت مؤلف ). در معرض دود گذاشتن چیزی را چنانکه ماهی و جز آن برای خشکانیدن و غیره . (از فرهنگ لغات عامیانه ). || ریختن دارویی بر آتش و عضوی از بدن چون چشم و بینی و چهر