ادامیلغتنامه دهخداادامی . [ اَ ما ] (اِخ ) ابوالقاسم سعدی گوید: موضعی است بحجاز، و قبر زهری عالم فقیه آنجاست و یاقوت گوید من آنرا نشناسم و در کتاب نصر آمده : ادامی از اعراض مدینه
ناقبلغتنامه دهخداناقب . [ ق ِ ] (اِخ ) مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: ناقب [ به معنی مغاره ] با «ادامی » ذکر می شود و آن شهری است بر حدود «نفتالی » در ادامی . و برخی را گمان چنان اس
صحناتلغتنامه دهخداصحنات . [ ص ِ] (اِ) نام نان خورش که در ملک مصر سازند که ماهی فربه پاره پاره کرده سه روز بغیر نمک نگاه دارند و بعد از آن نمک و سماق و عرق لیمو در ظرف کنند و در آ