اخکللغتنامه دهخدااخکل . [ اَ ک َ / ک ُ ] (اِ) داس باشد. (یعنی ) خسهای سرتیز که بر سر دانه های جو و گندم باشد و داسه نیز گویند. (مجمعالفرس سروری ) (برهان ). اَخْگل . خارهای بلندی
اخگللغتنامه دهخدااخگل . [ اَ گ َ ] (اِ) داسه ٔ گندم و جو را گویند یعنی خسهای سرتیز که بر سر خوشه ٔ گندم و جو میباشد. (جهانگیری ) (برهان ). داس . (جهانگیری ). و رجوع به اخکل شود.
اخککندولغتنامه دهخدااخککندو. [ اَ ک َ ک َ ] (اِ) چیزی باشد از مس یا چوب ساخته که سری گرد و کوچک دارد و دسته بر آن نصب کنند و سنگریزه در آن کنند که چون آنرا جنبانند آوازی دهد و طفلا