اخوان الشیاطینلغتنامه دهخدااخوان الشیاطین . [ اِخ ْ نُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) همدستان شیطانان : که خزینه ٔ بیت المال لقمه ٔ مساکین است نه طعمه ٔ اخوان الشیاطین . (گلستان ).
اخوان الصفالغتنامه دهخدااخوان الصفا. [ اِخ ْ نُص ْ ص َ ] (اِخ ) در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد، اعضاء این انجمن جمعی از علما و دانشمندان بزرگ اسلام بودند
اخوان الصفاءفرهنگ انتشارات معین(اِ نُ صِّ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - برادران یکدل ، صوفیان . 2 - نام انجمنی از دانشمندان ایرانی که در میانة سدة چهارم هجری در بصره و بغداد تشکیل شد که هدف آنان هماه
اخوان المسلمینفرهنگ انتشارات معین(اِ خْ نُ لْ مُ سْ لِ) [ ع . ] (اِمر.) نام جمعیتی که توسط حسن البنا در سال 1928 در مصر بوجود آمد و هدف آن احیای شعائر دین و ایجاد وحدت اسلامی بود. این جنبش در
اخوان الصفافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. برادران پاکدل؛ دوستان یکدل.۲. انجمنی از حکما و علمای ایرانی که در اواسط قرن چهارم هجری در بصره و بغداد تشکیل شد و هدف آنان هماهنگ ساختن شرع اسلام با فلسفۀ
شیاطینلغتنامه دهخداشیاطین . [ ش َ ] (ع اِ) ج ِ شیطان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ابوشفقل ، ابولیلی ، ابوشفشاف ، ابناعیان از کنیه های اوست . (ترجمان جرجانی ) (د
مبذرلغتنامه دهخدامبذر. [ م ُ ب َذْ ذِ ] (ع ص ) اسراف کننده و بی محل و بی دریغ خرج کننده . (غیاث ). مسرف و فضول خرج و باددست . (مجموعه ٔ مترادفات ص 333). پریشان کننده ٔ مال به اس
طعمةلغتنامه دهخداطعمة. [ طُ م َ ] (ع اِ) طعمه . خورش . یقال : جعلت ضیعتی طعمة له . ج ، طُعَم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوراک . طُعم . غذا. خوردنی . || روزی . (زمخشری ) (غیاث
خرقةلغتنامه دهخداخرقة. [ خ ِ ق َ ](ع اِ) گله ٔ ملخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). ج ، خِرَق . || جعبه ای که بطانه ٔ آن پوست گوسپند و یا پوست
دیولغتنامه دهخدادیو. [ وْ ] (اِ) نوعی از شیاطین . (برهان ). شیطان و ابلیس . (ناظم الاطباء). شیطان . (ترجمان القرآن ). آهرمن . (فرهنگ اسدی طوسی ). اهرمن : بکار آور آن دانشی کت خ