اخی چلبیلغتنامه دهخدااخی چلبی . [ اَ چ َ ل َ ] (اِخ ) او راست : ذخیرةالعقبی ، و هی حاشیة مقبولة علی شرح الوقایة لصدرالشریعة. و رجوع به یوسف بن حسن اخی چلبی توقاتی شود.
holdدیکشنری انگلیسی به فارسینگه دارید، نگاهداری، نگه داشتن، گرفتن، نگاه داشتن، در دست داشتن، چسبیدن، منعقد کردن، باز داشتن، جا گرفتن، تصرف کردن
اخیلغتنامه دهخدااخی . [ اَ ] (ع اسم + ضمیر) برادر من . || (اِ مرکب ) نامی که فتیان هم طریقتان خود را بدان مخاطب می داشتند : اطلس چی دعوی چی رهن چی ترک شد سرمست در لاغ ای اخی .م
ذنبلغتنامه دهخداذنب . [ ذَ ن َ ] (اِخ ) صاحب منتخب اللغات و لطائف وغیاث و آنندراج و غیرهم آورده اند: ذَنَب ، نام شکلی است در آسمان که تقاطع منطقه ٔ فلک جوزهر و مائل بصورت مار ب
طیفورلغتنامه دهخداطیفور. [ طَ ] (ع اِ) نام جانورکی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مطلق پرنده را گویند اعم از مرغ و ملخ و امثال آن . (برهان ). || مرغی است . (مهذب الاسماء). |
خارقلغتنامه دهخداخارق . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از خَرق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس ). رجوع به خرق شود. ازهم درنده و پاره کننده و مجازاً بمعنی کرامت چرا
ابوالعلاءلغتنامه دهخداابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) معرّی . احمدبن عبداﷲبن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن احمدبن سلیمان بن داود المطهربن زیادبن ربیعةبن الحارث بن ربیعه ٔ تنوخی معری