اخی چلبیلغتنامه دهخدااخی چلبی . [ اَ چ َ ل َ ] (اِخ ) او راست : ذخیرةالعقبی ، و هی حاشیة مقبولة علی شرح الوقایة لصدرالشریعة. و رجوع به یوسف بن حسن اخی چلبی توقاتی شود.
holdدیکشنری انگلیسی به فارسینگه دارید، نگاهداری، نگه داشتن، گرفتن، نگاه داشتن، در دست داشتن، چسبیدن، منعقد کردن، باز داشتن، جا گرفتن، تصرف کردن
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح . توبةبن الحمیر دلب
ذوالنونلغتنامه دهخداذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب یونس بن متی یعنی صاحب ماهی یا همدم ماهی - و خداوند ماهی یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که مبعوث بر اهل نینوی بود و آنرا صاحب ال
خارلغتنامه دهخداخار. (اِ) شوکه . شوک . (منتهی الارب ). شوکه ٔ تیز. (آنندراج ). سَفی ̍. عَرین . عَسَج . لُدّاغ . (منتهی الارب ). لم . لام . بور. غاز. غاژ. تیغ. تیخ . تلی . تلو :
عنبرغبارلغتنامه دهخداعنبرغبار. [ عَم ْ ب َ غ ُ ] (ص مرکب ) باصفا و خوشبوی چنانکه غبار آن بوی عنبر دهد، و صفت هوا باشد : آسمان دیباسلب گشت و هوا عنبرغبارگلستان زرین درخت و آدمی سیمین
آبادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ویژگی جایی که مردم در آن زندگی میکنند: ◻︎ مانند تو آدمی در آباد و خراب / باشد که در آیینه توان دید و در آب (سعدی۲: ۷۱۵).۲. ویژگی جایی که آب و گیاه دارد و با