اخامصلغتنامه دهخدااخامص . [ اَ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَخمص ، بمعنی باریک میان و میان کف پای که بر زمین نیاید. (آنندراج ).
اخمصلغتنامه دهخدااخمص . [ اَ م َ ] (ع ص ، اِ) باریکی کف پا. باریکی کف پای که بزمین نرسد. میان پای و کف پائی که بر زمین نیاید. آنجا از زیر قدم که بر زمین ننشیند. میان کف پا که با
اخیمعصلغتنامه دهخدااخیمعص . [ ] (اِخ ) (برادر غضب ) پسر و جانشین صادوق که گویا در سلطنت سلیمان کاهن بزرگ بود. وی در زمان سلطنت داود، داود را از مشورت دشمن ابی شالوم مطلع ساخت و هم
hollowدیکشنری انگلیسی به فارسیتوخالی، حفره، گودی، چاله، کاواک، گود شدن، خالی کردن، خالی، پوچ، تهی، میان تهی، پوک، مجوف، مقعر، خشک، گودافتاده، بی حقیقت، غیر صمیمی
اخامصلغتنامه دهخدااخامص . [ اَ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَخمص ، بمعنی باریک میان و میان کف پای که بر زمین نیاید. (آنندراج ).
اخمصلغتنامه دهخدااخمص . [ اَ م َ ] (ع ص ، اِ) باریکی کف پا. باریکی کف پای که بزمین نرسد. میان پای و کف پائی که بر زمین نیاید. آنجا از زیر قدم که بر زمین ننشیند. میان کف پا که با
اخیمعصلغتنامه دهخدااخیمعص . [ ] (اِخ ) (برادر غضب ) پسر و جانشین صادوق که گویا در سلطنت سلیمان کاهن بزرگ بود. وی در زمان سلطنت داود، داود را از مشورت دشمن ابی شالوم مطلع ساخت و هم