اختفای خراشانgrazing occultationواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از اختفا که در آن ستاره بر لبۀ قرص ماه مماس میشود
خثواءلغتنامه دهخداخثواء. [ خ َ ] (ع ص ) زنی که اسفل شکم وی فروهشته باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). بنابر قیاس باید مذکر آن «اخثی » باشد ولی صورت مذکر آن دیده
تهیبلغتنامه دهخداتهیب . [ ت َ هََ ی ْ ی ُ ] (ع مص ) ترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ترسانیدن . (از
اختفاءلغتنامه دهخدااختفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نهان گردیدن . پوشیده گردیدن . پنهان شدن . استتار. تواری : عبدالملک از غصه ٔ آن حیلت و محنت این علت بی سامان شد و جز گریختن و دست در د
اضطباءلغتنامه دهخدااضطباء. [ اِ طِ ] (ع مص ) اختفاء.و گفتار ابوحزام عکلی بر این معنی تفسیر شده است :تزأل مضطبی ٔ آرم اذا ائتبه الاد لاتفطؤه .برحسب روایت آنانکه کلمه را با باء آو