اخرسدیکشنری عربی به فارسیزبان بسته , لال , گنگ , بي صدا , کند ذهن , بي معني , لال کردن , خاموش کردن , بي زبان , صامت , کسر کردن , خفه کردن
اخرسلغتنامه دهخدااخرس . [ اَ رَ ] (اِخ ) القس . میخائیل الحلبی المازونی . او راست : اطیب المجانی فی حیاة یوسف کلدانی ، چاپ مطبعةالأدبیة بیروت بسال 1907م . (معجم المطبوعات ).
houseدیکشنری انگلیسی به فارسیخانه، منزل، مسکن، جا، سرای، اهل خانه، جایگاه، خانقاه، اهل بیت، برج، محل سکنی، منزلگاه، نشیمن، منزل دادن، خانه نشین شدن، جا دادن، پناه دادن، منزل گرفتن