اخصلغتنامه دهخدااخص . [ اَ خ َص ص ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خص و خصوص . خاص تر. (غیاث ). مخصوص تر. ویژه تر. گزیده تر. || کلی که نسبت به کلی دیگری دارای مصادیق کمتری باشد. امری
عقدلغتنامه دهخداعقد. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) پذرفتاری و پیمان . (منتهی الارب ). پیمان و زینهار. (مهذب الاسماء). قرارداد : پسندیده تر آن است که میان ما دو دوست عهدی باشد و عقدی بد
شق رودباللغتنامه دهخداشق رودبال . [ ش َق ْ ق ِ ] (اِخ ) شق رودبال و شق میشانان از اعمال پسا است و گرمسیراست و غله بوم است و آب کاریز باشد و همه دیرها و ضیاع است هیچ شهر نیست . (فارسن
شقلغتنامه دهخداشق . [ ش ِق ق ] (اِخ ) شق بشکری . نام یکی از دو تن از پیشگویان که اندکی پیش از اسلام در میان عرب میزیستند. وی کسی است که ظهور پیغمبر اسلام را خبر داده است . (از
ذوالشبلغتنامه دهخداذوالشب . [ ] (اِخ ) شقی است بر کوهی نزدیکی مدینه ، یستخرج من ارضه الشب . (المرصع).
شقةلغتنامه دهخداشقة. [ش ِ ق ْ / ش ُق ْ ق َ ] (ع اِمص ) شقه . بُعد و دوری . || (اِ) ناحیه . || جهتی که مسافر قصد آنرا دارد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اق