اخصلغتنامه دهخدااخص . [ اَ خ َص ص ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خص و خصوص . خاص تر. (غیاث ). مخصوص تر. ویژه تر. گزیده تر. || کلی که نسبت به کلی دیگری دارای مصادیق کمتری باشد. امری
اسدالدینلغتنامه دهخدااسدالدین . [ اَ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) سلیمان بن داودبن موسک بن عمادالدین بن امیرالکبیر عزالدین الهذیابی [ کذا ] (امیر). مولد وی در حدود سال 600 هَ . ق . در قدس و
انحاءلغتنامه دهخداانحاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نحو. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).راهها و سویها. (از منتهی الارب ). سویها. گوشه ها. (فرهنگ فارسی معین ):
حمدلغتنامه دهخداحمد. [ ح َ ] (ع اِمص ) ستایش و شکر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نقیض ِ ذم و نکوهش . و حمد اعم است از شکر. سپاسداری . و به اصطلاح خاص بیان کبریا و جلال عظمت ح
مدبجلغتنامه دهخدامدبج . [ م ُ دَب ْ ب َ ] (ع ص ) آراسته به دیباج . (منتهی الارب ). که اطرافش را به دیبا زینت کرده باشند. (از متن اللغة): دبج الطیلسان ؛ زینه بالدیباج . (اقرب الم
شکلغتنامه دهخداشک . [ ش َک ک / ش َ ] (از ع ، اِمص ، اِ) خلاف یقین . ج ، شُکوک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ریب . گمان . (دهار). مرادف شبهه . ج ، شکوک