خثواءلغتنامه دهخداخثواء. [ خ َ ] (ع ص ) زنی که اسفل شکم وی فروهشته باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). بنابر قیاس باید مذکر آن «اخثی » باشد ولی صورت مذکر آن دیده
شملغتنامه دهخداشم . [ ش َم م ] (ع اِمص ، اِ) حس بینی که درک بویها بدان است . (از اقرب الموارد). یکی از حواس پنجگانه که عمل درک بوها از آن صادر میشود. (ناظم الاطباء). حس شامه و
اخشملغتنامه دهخدااخشم . [ اَ ش َ ] (ع ص ) فراخ بینی . || گنده بینی . آنکه بینی وی بوی گرفته باشد بعلتی . || آنکه بوی بد شنود. || آنکه قوه ٔ شامه ندارد. آنکه بوی و گند نشنود. (تا