اخشملغتنامه دهخدااخشم . [ اَ ش َ ] (ع ص ) فراخ بینی . || گنده بینی . آنکه بینی وی بوی گرفته باشد بعلتی . || آنکه بوی بد شنود. || آنکه قوه ٔ شامه ندارد. آنکه بوی و گند نشنود. (تاج المصادر). آنکه بوی نکشد از پیری . آنکه بوی نشنود. (مهذب الاسماء). آنکه بوی درنیابد. آنکه حاسه ٔ بویائی ندارد. آنکه
هواخصمbanditواژههای مصوب فرهنگستانهواپیمای شناساییشدة دشمن دستکم توسط یک فروند از اعضای پرواز خودی