اخسارلغتنامه دهخدااخسار. [ اِ ] (ع مص ) کمی . || کم کردن . کاستن . (تاج المصادر بیهقی ). بکاستن . (زوزنی ). || زیان یافتن .
اخساسلغتنامه دهخدااخساس . [ اِ ] (ع مص ) فرومایگی کردن . (منتهی الارب ). کاری دون کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کار زبون کردن . || خوار و زبون گردانیدن . ناکس و زبون گردانیدن . خس
اخساف ظبیهلغتنامه دهخدااخساف ظبیه . [ اِ ف ُ ظَب ْ ی َ ] (اِخ ) موضعی است بمکه خارج حرم . قیس بن ذُرَیح گوید:فمکةُ فالاخساف ُ اخساف ُ ظبیةبها من لَبینی مُخرف و مرابعُ.(ضمیمه ٔ معجم ال
اخسارلغتنامه دهخدااخسار. [ اِ ] (ع مص ) کمی . || کم کردن . کاستن . (تاج المصادر بیهقی ). بکاستن . (زوزنی ). || زیان یافتن .
اخساسلغتنامه دهخدااخساس . [ اِ ] (ع مص ) فرومایگی کردن . (منتهی الارب ). کاری دون کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کار زبون کردن . || خوار و زبون گردانیدن . ناکس و زبون گردانیدن . خس
اخساف ظبیهلغتنامه دهخدااخساف ظبیه . [ اِ ف ُ ظَب ْ ی َ ] (اِخ ) موضعی است بمکه خارج حرم . قیس بن ذُرَیح گوید:فمکةُ فالاخساف ُ اخساف ُ ظبیةبها من لَبینی مُخرف و مرابعُ.(ضمیمه ٔ معجم ال