اخراقلغتنامه دهخدااخراق . [ اِ ] (ع مص ) سرگشته و متحیر گردانیدن . مدهوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). حیران گردانیدن . || پاره کردن . دریدن . (آنندراج ).
اخرقلغتنامه دهخدااخرق . [ اَ رَ ] (ع ص ) دُرُشت . || گول و نادان در کار. مرد احمق . اَوره . (تاج المصادر). آنکه هیچ کار نداند کرد. ناشی . مؤنث : خَرْقاء. ج ، خُرق . || شتر که س
اخرقلغتنامه دهخدااخرق . [ اَرَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خرق . گول تر. نادان تر.- امثال : اخرق من حمامة ؛ وذلک انها تبیض بیضها علی الاعواد الثلاثة فربما وقع بیضها فتکسر.اخرق من
hoversدیکشنری انگلیسی به فارسیغرق شدن، پلکیدن، شناور و آویزان بودن، در تردید بودن، منتظر شدن، در حال توقف پر زدن
اخراقلغتنامه دهخدااخراق . [ اِ ] (ع مص ) سرگشته و متحیر گردانیدن . مدهوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). حیران گردانیدن . || پاره کردن . دریدن . (آنندراج ).