extortionsدیکشنری انگلیسی به فارسیاخاذی، اجحاف، کره و اجبار، اخذ بزور و عنف، زیاده ستانی، اخذ با جبار و زور
باجستانفرهنگ مترادف و متضاداخاذ، باجبگیر، باجخواه، باجگیر، رشوهخوار، رشوهستان، رشوهگیر ≠ باجده، باجبده