اختلاس کردندیکشنری فارسی به انگلیسیdefalcate, embezzle, misappropriate, graft, loot, peculate, plunder, trim
فساددیکشنری عربی به فارسیفساد , انحراف , تباهي , بداخلا قي , مصيبت , بد نامي , قلمه , پيوند , پيوند گياه , گياه پيوندي , پيوند بافت , تحصيل پول و مقام و غيره از راههاي نادرست , ساخت و پ
السلغتنامه دهخداالس . [اَ ] (ع مص ) خیانت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). با کسی خیانت کردن . (مصادر زوزنی ). خیانت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شوریده خر
سراویللغتنامه دهخداسراویل . [ س َ ] (ع اِ) مؤلف غیاث اللغات آرد: شلوار و پاجامه . در این لفظ اختلاف است . نزد بعضی عربی است و پیش جمعی عجمی و گروهی واحد گویند و طایفه ای جمع دانن
سمپاشیلغتنامه دهخداسمپاشی . [ س َ ] (حامص مرکب ) پاشیدن سم در جائی برای انهدام حشرات ، مانند: مگس ، پشه و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). || بمجاز، گفتن سخنانی برای تولید اختلاف در می