اختریلغتنامه دهخدااختری . [ اَ ت َ ] (اِخ ) مصطفی بن شمس الدین قره حصاری . یکی از علمای دوره ٔ سلطان سلیمان قانونی است . مولد او قره حصار صاحب است سپس به کوتاهیه هجرت کرده و در آ
اختریاختهastrocyteواژههای مصوب فرهنگستانیاختهای پیبانی و ستارهشکل که تغذیه و حفاظت یاختههای عصبی را بر عهده دارد
اختریاختۀ درشترشتهprotoplasmic astrocyteواژههای مصوب فرهنگستاناختریاختهای که عمدتاً در مادۀ خاکستری مغز یافت میشود و رشتههای پیبانی کمی دارد
اختریاختۀ نازکرشتهfibrous astrocyte, fibrillary astrocyteواژههای مصوب فرهنگستاناختریاختهای که عمدتاً در مادۀ سفید مغز یافت میشود و رشتههای پیبانی متعدد دارد
اختریانCannaceaeواژههای مصوب فرهنگستانگیاهانی چندساله و دارای زمینساقه با برگهای قاعدهای بههمپیچیده که به شکل ساقهای راست و کاذب درآمدهاند
اختریاختۀ درشترشتهprotoplasmic astrocyteواژههای مصوب فرهنگستاناختریاختهای که عمدتاً در مادۀ خاکستری مغز یافت میشود و رشتههای پیبانی کمی دارد
اختریاختۀ نازکرشتهfibrous astrocyte, fibrillary astrocyteواژههای مصوب فرهنگستاناختریاختهای که عمدتاً در مادۀ سفید مغز یافت میشود و رشتههای پیبانی متعدد دارد
نگون اختریلغتنامه دهخدانگون اختری . [ ن ِ اَ ت َ ] (حامص مرکب ) نگون بختی . نگون اختر بودن . رجوع به نگون اختر شود.
نیک اختریلغتنامه دهخدانیک اختری . [ اَ ت َ ] (حامص مرکب ) سعادت . خوشبختی . خوش اقبالی . سعادتمندی . نیک روزی . بهروزی . نیک اختر بودن : مکافات من باشد و کام توبرآید به نیک اختری نام