اخباتلغتنامه دهخدااخبات . [ اِ ] (ع مص ) فروتنی کردن . (زوزنی ). خضوع . خشوع . || آرام گرفتن دل . (آنندراج ).
مخبتلغتنامه دهخدامخبت . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) فروتنی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخبات شود.
أَخْبَتُواْفرهنگ واژگان قرآنتواضع مي کنند(کلمه خبت به معناي زمين مطمئن و محکم است ، و وقتي گفته ميشود : أخبت الرجل معنايش اين است که تصميم گرفت به زميني محکم برود ، و يا در آن زمين پياده ش
تُخْبِتَفرهنگ واژگان قرآننرم و خاشع و متواضع شد (کلمه خبت به معناي زمين مطمئن و محکم است ، و وقتي گفته ميشود : أخبت الرجل معنايش اين است که تصميم گرفت به زميني محکم برود ، و يا در آن زم
ارقطلغتنامه دهخداارقط. [ اَ ق َ ] (اِخ ) حمیدبن مالک . وی بعلت آثاری که بچهره داشت به ارقط ملقب گردید و او شاعر اسلامی مجید است و مردی بخیل بود.ابوعبیده گوید: بخیلان عرب چهاراند
خبتلغتنامه دهخداخبت . [ خ َ ] (ع اِ) زمین بدون سنگلاخ که در آن شن ریزه باشد. (از یاقوت در معجم البلدان ). || زمین گود وسیع. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از لسان العرب ): «