احاحلغتنامه دهخدااحاح . [ اُ ] (ع اِ) احیح . احیحة. تشنگی . || خشم . (منتهی الارب ). || درد دل که از اندوه پیدا شود. غصه و اندوه . || ناله . (منتهی الارب ).
reforestedدیکشنری انگلیسی به فارسیدوباره جنگل کرد، احیای جنگل کردن، مجددا درخت کاری کردن، جنگل تازه ايجاد کردن
reforestدیکشنری انگلیسی به فارسیجنگیدن دوباره، احیای جنگل کردن، مجددا درخت کاری کردن، جنگل تازه ايجاد کردن
reforestingدیکشنری انگلیسی به فارسیجنگلداری مجدد، احیای جنگل کردن، مجددا درخت کاری کردن، جنگل تازه ايجاد کردن