احمریلغتنامه دهخدااحمری . [ اَ م َ ] (ص نسبی ) منسوب باحمر بطنی از ازد و ابوظلال هلال بن ابی مالک الاعمی الأحمری از اهل بصره بدانجامنسوبست . و ابومحمد احمدبن محمدبن احمد الاحمری
ابوالمعلیلغتنامه دهخداابوالمعلی . [ اَ بُل ْ م ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) هلال بن سوید الأحمری . محدث است و مروان بن معاویة الفزاری از او روایت کند.
خرمن کوهلغتنامه دهخداخرمن کوه . [ خ ِ / خ َ م َ ] (اِخ ) نام کوهی است که کوههای احمری از سمت جنوب به سیاه کوه و این کوه متصل است و از کوههای منطقه ٔ فارس می باشد. (از جغرافیای غرب ا
حمرلغتنامه دهخداحمر. [ ح ُ ] (ع ص ) ج ِ احمر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- حمرالابل ؛ اشتران اصیل و نجیب .(منتهی الارب ). رجوع به احمری شود.
اشیاف بارزدلغتنامه دهخدااشیاف بارزد. [ اَش ْ ف ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یعنی قنه ، و آن تأثیر شگفت و ترکیب نیکی دارد و برای بیماریهایی که در اشیاف احمریاد شد بکار رود و سودمند