احلاملغتنامه دهخدااحلام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِلْم . بردباریها. سکون ها. وقارها. عقلها. || ج ِ حُلْم . خوابهای شیطانی . (ملخص اللغات حسن خطیب ). بنات اللیل . (المرصع). بنات الکری
احلامفرهنگ انتشارات معین( اَ ) [ ع . ] 1 - (اِ.) شکیبایی ها، وقارها. 2 - خِردها. 3 - جِ حلم ؛ خواب ها، خواب های شیطانی . 4 - (ص .) جِ حلیم ؛ بردباران .
أَحْلَامِفرهنگ واژگان قرآنچيزهايي که در خواب مي بينند(جمع حُلم يا حُلُم جمع حلم به معني آنچه که شخص خوابيده در خواب خود ميبيند ، و بعيد نيست که اصل در معناي آن تصوراتي باشد که انسان از د
أَحْلَامُهُمفرهنگ واژگان قرآنعقلهايشان - چيزهايي که در خواب و خيال خود ديده اند(جمع حُلم يا حُلُم جمع حلم به معني آنچه که شخص خوابيده در خواب خود ميبيند ، و بعيد نيست که اصل در معناي آن تصو
خوابفرهنگ مترادف و متضاد۱. احلام، چرت، خفتن، رویا، قیلوله، نوم، هجوع ≠ بیداری ۲. پرز ۳. غفلت ≠ هشیاری ۴. بیخبر، غافل
بنات اللیللغتنامه دهخدابنات اللیل . [ ب َ تُل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) احلام . (از المرصع). هرآنچه در خواب بینند. || احتلام . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || حادثه ٔ شب . (منتهی الارب )
حاذقلغتنامه دهخداحاذق . [ ذِ ] (اِخ ) او راست : اخلاق و آداب احلام الاحلام . و آن مقامه مانندی است تهذیبی . (معجم المطبوعات ).