احزیزاءلغتنامه دهخدااحزیزاء. [ اِ ] (ع مص ) گرد آمدن . مجتمع گردیدن . || احزیزاء طائر؛ ترنجانیدن بازوها را و جدا شدن از بیضه . (منتهی الارب ).