احجاملغتنامه دهخدااحجام . [ اِ ] (ع مص ) بازایستادن از بیم و خوف . واایستادن . (تاج المصادر). پسپا شدن از بیم . (منتهی الارب ). واپس شدن از کاری . (تاج المصادر). || بددلی کردن .
اهجاملغتنامه دهخدااهجام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ هَجم . کاسه ٔ بزرگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به هجم شود.
اهجاملغتنامه دهخدااهجام . [ اِ ](ع مص ) برآمدن بر کسی یا بر چیزی بناگاه . || بازگردانیدن شتر را به سوی مراح . || دور کردن و سست نمودن بیماری را. || درآوردن چیزی را. (منتهی الارب
إِحْجامدیکشنری عربی به فارسینفرت , تنفر , انزجار , بيزاري , عدم تمايل , عدم رغبت , پس زدن , به عقب برگشتن , عقب نشستن , استنکاف نمودن , ابا کردن , امتناع کردن , زير بار نرفتن
اعجام القرآنلغتنامه دهخدااعجام القرآن . [ اِ مُل ْ ق ُرْ ] (ع اِ مرکب ) نقطه گذاری قرآن . حروف قرآن را نقطه نهادن . رفع ابهام کردن از قرآن به نقطه گذاردن بر حروف آن . توضیح آنکه ، اعجام