اهتذاذلغتنامه دهخدااهتذاذ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سبک بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بریدن . (المصادر زوزنی ). بشتاب بریدن یا همه چیزی را بریدن . (از اقرب الموارد). بریدن بزودی .
ابتزازدیکشنری عربی به فارسیتهديد , باتهديد از کسي چيزي طلبيدن , باج سبيل , رشوه , اخذ بزور و عنف , اخاذي , اجحاف , زياده ستاني
محتززلغتنامه دهخدامحتزز. [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتزاز. بُرَنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که می بُرَد. (ناظم الاطباء).
امتنع عنهدیکشنری عربی به فارسیاحتراز کردن , امساک کردن , خودداري کردن از , صرف نظر کردن , گذشتن از , اجتناب کردن از , گذشت کردن