احتراما ًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات احتراما ً، همراه بااحترام,بااحترام، بااحترامات فائقه، باتقدیم احترام ارادتمند دودستی، بهنشانۀ احترام
احتراماواژهنامه آزادارجمندانه. "احتراما به استحضار می رساند" به پارسی می شود "ارجمندانه به آگاهی می رساند". ضمن احترام.
احترامدیکشنری عربی به فارسیقدر , اعتبار , اقدام , رعايت ارزش , نظر , شهرت , ارجمندشمردن , لا يق دانستن , محترم شمردم , رابطه , نسبت , رجوع , مراجعه , احترام , ملا حظه , احترام گذاشتن به ,
ارجمندانهواژهنامه آزاداحتراماً، محترمانه، با احترام، با ارج و احترام؛ واژه ای است که در ابتدای مکاتبات رسمی برای ادای احترام به مخاطب به کار می رود.
احتراماواژهنامه آزادارجمندانه. "احتراما به استحضار می رساند" به پارسی می شود "ارجمندانه به آگاهی می رساند". ضمن احترام.
سایه دستلغتنامه دهخداسایه دست . [ ی َ / ی ِ دَ ] (اِ مرکب ) احتراماً. توصیه ٔ کتبی . سفارش کتبی در حق کسی : یک سایه دستی مرحمت فرمائید.
عالی جنابلغتنامه دهخداعالی جناب . [ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) لقبی است احتراماً که وزیران و بزرگان را بدان خطاب کنند.
موسیولغتنامه دهخداموسیو. [ م ُ ی ُ ] (فرانسوی ،اِ) مسیو. آقا. و این لفظ را تعظیماً و احتراماً ماقبل نام کسی آرند. (از آنندراج ). و رجوع به مسیو شود. || در تداول عوام مطلق فرنگی و