آغوز پختهگویش اصفهانی تکیه ای: heru طاری: horoš طامه ای: ------- طرقی: horoš کشه ای: horoš نطنزی: huru
فرشهلغتنامه دهخدافرشه . [ ف ُ ش َ / ش ِ ] (اِ) فرش . شیر حیوانات نوزاییده که فله نیز گویند. (انجمن آرا). فرش و آغوز و فله و شیر نوزائیده . (ناظم الاطباء). شیری است که با زرده ٔ
بیخردلغتنامه دهخدابیخرد. [ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) بی عقل . بی وقوف . (آنندراج ). سفیه . ناخردمند. نابخرد. بی ادراک . مأموه . (یادداشت بخط مؤلف ). بی عقل . بی فکر. بی اندیشه : ببردش
ابوحفصلغتنامه دهخداابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) الزکرمی العروضی . ادیبی شاعر. یاقوت از معجم الشعراء حافظ ابوطاهر سلفی و او از ابوالقاسم ذربان بن عتیق و او از ابوحفص ابیات ذیل را روا
یأجوج و مأجوجلغتنامه دهخدایأجوج و مأجوج . [ ی َءْ ج ُ م َءْ ] (اِخ ) نوعی از خلقند، کسائی مهموز نمی داند هردو را الف زاید می گوید مشتق از یجج و مجج و در قرأت رؤبة آجوج به مد همزه و م
بعدلغتنامه دهخدابعد. [ ب َ ] (ع اِ، ق ) پس . ضد قبل . و آن در حالت اضافت معرب بود و در حالت افراد مبنی بر ضم و من بعد و افعل بعداً. منونین نیز روایت کرده اند و حکی الفراء من بع