اجهلغتنامه دهخدااجه . [ ] (اِخ ) موضعی بر ساحل رود سند، قرب مولتان . رجوع به حبط ج 1 صص 418 - 419 و حبط ج 2 ص 405 شود.
اجهلغتنامه دهخدااجه . [ اَج ْ ج َ ] (ع اِ) اَجَّة. چیزی که حاصلش گرم باشد. || چیز گرم . || سختی گرما. (مهذب الاسماء). سوزش گرما. (منتهی الارب ). || اختلاط. گویند: القوم ُ فی اَ
اژهلغتنامه دهخدااژه . [ اِ ژِ ] (اِخ ) پسر پاندیُن پادشاه اثینه . برادرزادگان وی ، پالانتیدها (پسران پالاس ) وی را از تاج و تخت برکنار کردند، ولی اژه بیاری فرزند خود تِزِه بر آ
اژهلغتنامه دهخدااژه . [ اَ ژَ / ژِ ] (اِ) آهک . کلس . (برهان ) (جهانگیری ). نوره . (جهانگیری ) (برهان ).
اژهلغتنامه دهخدااژه . [ اِ ژِ ] (اِخ ) (دریای ...) نام قدیم دریای الجزایر . رجوع به ایران باستان ص 516 و 594 و 728 و 941 و 1192 و 2104 شود.
اژهلغتنامه دهخدااژه . [ اُ ژِ ] (اِخ ) یا اژیه ٔ دانمارکی . قهرمان سرودهای حماسی (قرن هشتم میلادی ). او یک شخصیت افسانه ای است که پسر یکی از شاهان دانمارکش میدانند در زمان شارل
اجه اووه سیلغتنامه دهخدااجه اووه سی . [ ] (اِخ ) در جانب پشت بولایر موضعی است که به نام فاتح آن اجه بک موسوم شده است . (قاموس الاعلام ).
اجه بکلغتنامه دهخدااجه بک . [ ] (اِخ ) یکی از رجال و مشاهیر قضات عثمانی بدربار سلطان اورخان غازی . او بمعیت شهزاده سلیمان پاشا به روم ایلی شد و بولایر و نواحی اطراف آن را فتح کرد
آءةلغتنامه دهخداآءة. [ ءَ ] (ع اِ) نام درختی است و گویند بانک . (مهذب الاسماء). || ثمره ٔ درختی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، آء. || کلمه ای که بدان شتر را زجر کنند. (من
اجه اووه سیلغتنامه دهخدااجه اووه سی . [ ] (اِخ ) در جانب پشت بولایر موضعی است که به نام فاتح آن اجه بک موسوم شده است . (قاموس الاعلام ).
اجه بکلغتنامه دهخدااجه بک . [ ] (اِخ ) یکی از رجال و مشاهیر قضات عثمانی بدربار سلطان اورخان غازی . او بمعیت شهزاده سلیمان پاشا به روم ایلی شد و بولایر و نواحی اطراف آن را فتح کرد