اجمرلغتنامه دهخدااجمر. [ ] (اِ) جانوری است دریائی که بماهی ماند و از غلبه ٔ موجها در کنار افتدو در انتظار امواج بازماند و در جای خود هلاک شود.
اجمارلغتنامه دهخدااجمار. [ اِ ] (ع مص ) بازداشتن لشکر به دارالحرب و بازنگردانیدن آن : اَجمر السلطان جیشه .(منتهی الارب ). || شتافتن . (منتهی الارب ). زود رفتن . (تاج المصادر). زو
مجمرلغتنامه دهخدامجمر. [ م ُ م َ ] (ع اِ) عودسوز. || عود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (مص ) آماده کردن آتش را. (از منتهی الارب ): اجمر النار مجمراً؛ آماده کرد آتش را. (ناظ