اجل (مع الشد)دیکشنری عربی به فارسیبوقت ديگر موکول کردن , خاتمه يافتن(جلسه) , موکول بروز ديگر شدن , عقب انداختن , بتعويق انداختن , موکول کردن , پست تر دانستن , در درجه دوم گذاشتن
اثر (مع الشد)دیکشنری عربی به فارسیبيدار کردن , برانگيختن , تحريک کردن , خشمگين کردن , ازجادربردن , اوقات تلخي کردن کردن , بدتر کردن , تشديدکردن , خشمگين , براشفتن , القاء کردن , دامن زدن , برافر
مع الفارقواژهنامه آزادقیاس مع الفارق:تشبیه چیزی به دیگری، بدون اینکه شباهت و اشتراکی میان آن ها باشد. دو امر بی ربط را با هم یکی دانستن و برای هر دو حکم مشابهی صادر کردن.
ترصیع مع التجنیسلغتنامه دهخداترصیع مع التجنیس . [ ت َ ع ِ م َ عَت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) آن است که کلام مرصع و متجانس باشد، مثال از سعید اشرف :عالم از من شد تو تا از من شدی عالم از من شد تو ت
المعلغتنامه دهخداالمع. [ اَ م َ ] (ع ص ) مرد زیرک و تیزخاطر، المعی مثله . (منتهی الارب ). کسی که رای او همیشه بر صواب باشد و در فکر او خطا نیفتد و ناپرسیده از فراست خود معلوم کن
قیاس مع الفارقواژهنامه آزاد(قیاسِ مَعَ الفارِق):دو چیز نامربوط را با هم مقایسه کردن، استفاده از یک دلیل یا مثال برای اثبات چیزی که با آن دلیل یا مثال مناسبتی ندارد قیاس مع الفارق یا مقایس