اجسادلغتنامه دهخدااجساد. [ اِ ] (ع مص ) رنگ کردن بزعفران و مانند آن . || بتن ملصق گردانیدن جامه را. (منتهی الارب ).
اجسادلغتنامه دهخدااجساد. [ اَ ] (ع اِ) (ذوات الَ ....) چهار برج قوس ، حوت ، جوزاء، سنبله ؛ یعنی چهار برج آخر هر فصل و آن را بروج مجسّده نیز گویند. (منتهی الارب ). و رجوع به ذوات
اجسادلغتنامه دهخدااجساد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جَسَد. بدنها. جسمها. تن ها. || در صناعت کیمیا عبارت از زر و سیم و آهن و مس و سُرب و رصاص (قلعی ) و خارصینی است و از آن رو آنها را اجساد
چادر اجسادلغتنامه دهخداچادر اجساد. [ دَ / دُ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از عناصراربعه (آب و باد و خاک و آتش ) است . (ناظم الاطباء).
ام الاجسادلغتنامه دهخداام الاجساد. [ اُم ْ مُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) جیوه . (ناظم الاطباء). سیماب . (آنندراج ).
چادر اجسادلغتنامه دهخداچادر اجساد. [ دَ / دُ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از عناصراربعه (آب و باد و خاک و آتش ) است . (ناظم الاطباء).
تدفین‌های اقماریsatellite burialsواژه‌های مصوب فرهنگستانتدفین اجساد یا خاکستر آنها در اطراف ساختار اصلی یک گورپشته در طی دوران پس از ساخته شدن آن
ام الاجسادلغتنامه دهخداام الاجساد. [ اُم ْ مُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) جیوه . (ناظم الاطباء). سیماب . (آنندراج ).
ذوات الاجسادلغتنامه دهخداذوات الاجساد. [ ذَ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) نزد منجمان بروج ذوات الاجساد چهار برج آخر فصول است که هر برجی از آن در آخر یک فصل از فصول اربعة است ، یعنی م
