اجدارلغتنامه دهخدااجدار. [ اَ ] (اِخ ) (عامِرُالَ ...) پدر قبیله ای است چون جَدَرة [ غدّه و گره گوشت یا آماس در حلق ] داشت . (منتهی الارب ).
اجدارلغتنامه دهخدااجدار. [ اِ ] (ع مص ) اَجدَرَ الشجر؛ برآمد بر آن مانند نخود. (منتهی الارب ). || جَدَرناک گردیدن زمین ، و آن گیاهی است که در ریگ روید: اَجدَرَ المکان . (منتهی ال
آژدارفرهنگ انتشارات معین(ص .) دارای ردیفی از سوراخ های پی در پی روی سربرگ و تمبر و فیلم و مانند آن (فره )، پرفراژ.
آژدارperforated, perforage (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاندارای ردیفی از سوراخهای پیدرپی روی سربرگ و تمبر و فیلم و مانند آن
اُرُسى آجدارگویش بختیارینوعى کفش چرمى [کف آن را کوکهاىبسیار نزدیک به هم با نخ تابیده ضخیم مىزنند بهطورى که قطر تخت کفشحدود سه میلىمتر افزایش مىیابد و بردوام کفش مىافزاید.]