خشعلغتنامه دهخداخشع. [ خ ُش ْ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خاشع. (منتهی الارب ). رجوع به خاشع شود : خشعا ابصارهم یخرجون من الاجداث کانهم جراد منتشر. (قرآن 7/54).
حبسانلغتنامه دهخداحبسان . [ ح ُ ] (اِخ ) آبی است در راه غربی حاج از کوفه . زنی از طائفه ٔ کنده ، در رثاء کسان خویش که بنوزمان در حبسان کشته بودند، گوید : سقی مستهل الغیث اجداث فت
حسن افندیلغتنامه دهخداحسن افندی . [ ح َ س َ اَ ف َ ] (اِخ ) شوقی . او راست : آثارالعمارةفی اجداث سقارة چ 1341 هَ . ق . در 108 ص . الجغرافیةالعمومیة تألیف سمیزارد و ترجمه ٔ محمود افن
گور کندنلغتنامه دهخداگور کندن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قبر برای مرده ساختن . کندن زمین را تا مرده رادر آن نهند. اجداث . اجتداث . (تاج المصادر بیهقی ).
منتشرلغتنامه دهخدامنتشر. [ م ُ ت َ ش ِ ] (ع ص ) پراکنده . (غیاث ) (آنندراج ). پراکنده گشته و گسترده شده . پراکنده و پاشیده و افشان . (از ناظم الاطباء). پراکنده . پریشان . متفرق .