اجتماعيدیکشنری عربی به فارسیانسي , دسته جمعي , وابسته بجامعه , اجتماعي , گروه دوست , معاشرتي , جمعيت دوست , تفريحي
اجتماعی نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی اجتماعی نبودن، خجالتی بودن، اجتناب، کمحرفی، مردمگریزی تجرد خجالت، شرم
اجتماعی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی تماعی بودن، آمیختن، خونگرمبودن، گرم جوشیدن، معاشرتی بودن، دور هم جمع شدن، عیاشی کردن راحت بودن، مهربان بودن آشنا کردن، معرفی کردن، الفت
اجتماعی شدنsocialisation 1/ socialization 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در طی آن فرد میآموزد که چگونه به عضویت یک جامعه درآید، خواه ازطریق درونی کردن ارزشهای آن جامعه و خواه ازطریق آموختن نقشهای اجتماعی آن