اثملغتنامه دهخدااثم . [ اَ ] (ع مص ) بزه شمردن بر کسی . گناهکار شمردن : اَثمه ُ اﷲ فی کذا؛ گناهکار شمراد او را خدای در این کار. (منتهی الارب ).
اثاملغتنامه دهخدااثام . [ اَ ] (ع مص )جزا دادن بگناه . (زوزنی ). بزه شمردن بر کسی و جزا دادن بگناه . (تاج المصادر بیهقی ): اثمه اﷲ فی کذا اَثما و اثاما؛ گناهکار شمارد او را خدای
مذنبةلغتنامه دهخدامذنبة. [ م ُ ن ِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مذنب است به معنی زن گنهکار. مجرمة. عاصیة. آثمة. رجوع به مُذنِب شود.
تبریدلغتنامه دهخداتبرید. [ ت َ ] (ع مص ) سرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). خنک گردانیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). سرد و خنک گردا
مسرفلغتنامه دهخدامسرف . [ م ُرِ ] (ع ص ) تجاوزکننده از حد. افراطکننده . (از اقرب الموارد). گزافه کار. مفرط. زیاده رو. از حد درگذرنده و گزاف کار. (دهار). || آن که در ارتکاب گناها