اثقبدیکشنری عربی به فارسیخليدن , سپوختن , سوراخ کردن (بانيزه وچيز نوک تيزي) , سفتن , فروکردن (نوک خنجر وغيره) , شکافتن , رسوخ کردن , سوراخ , پنچر , سوراخ کردن , پنچر شدن
أثْقَلَ کاهِلَهُدیکشنری عربی به فارسیبر دوشش سنگيني کرد , کمرش را شکست , گران آمد براو , آزرد او را , ناراحت کرد او را , خسته کرد او را
انقخلغتنامه دهخداانقخ . [ اَ ق َ ] (ع ص ) شترمرغ اندک دماغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).شترمرغ که مغز کله ٔ آن اندک باشد. (ناظم الاطباء).