اسسدیکشنری عربی به فارسیتاسيس کردن , دايرکردن , بنانهادن , برپاکردن , ساختن , برقرارکردن , تصديق کردن , تصفيه کردن , کسي رابه مقامي گماردن , شهرت يامقامي کسب کردن , در موسسه يا بنگاه ق
اصصلغتنامه دهخدااصص . [ اُ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَصوص . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). رجوع به اَصوص شود.