اثاملغتنامه دهخدااثام . [ اَ ] (ع مص )جزا دادن بگناه . (زوزنی ). بزه شمردن بر کسی و جزا دادن بگناه . (تاج المصادر بیهقی ): اثمه اﷲ فی کذا اَثما و اثاما؛ گناهکار شمارد او را خدای
اثاملغتنامه دهخدااثام . [ اَ ] (ع مص )جزا دادن بگناه . (زوزنی ). بزه شمردن بر کسی و جزا دادن بگناه . (تاج المصادر بیهقی ): اثمه اﷲ فی کذا اَثما و اثاما؛ گناهکار شمارد او را خدای
اثمادلغتنامه دهخدااثماد. [ اِث ْ ث ِ ] (ع مص ) فرودآمدن بر ثَمَد. ائثماد. (منتهی الارب ). به آب اندک آمدن . (تاج المصادر بیهقی ).