اثارهلغتنامه دهخدااثاره . [ اِ رَ ] (ع مص ) اِثارت . یافتن قصاص . (منتهی الارب ). انتقام : وزارت به ابوالعباس داد و به اثارت و استحثاث اموال دست دراز کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
اثارهلغتنامه دهخدااثاره .[ اَ رَ ] (ع مص ) نقل کردن سخن و روایت کردن حدیث . اَثر. اُثرَه . || (اِ) بقیّت علم که روایت کرده شود از پیشینگان . || بقیه ٔ پیه که بر شتر بجای مانده با
heavierدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگین تر، سنگین، زیاد، سخت، قوی، گران، وزین، کند، تیره، توپر، فربه، دل سنگین، ابری، ابستن، سنگین جثه، پر زحمت، بار دار