اثاربلغتنامه دهخدااثارب . [ اَرِ ] (اِخ ) قلعه ٔ معروفی است که تا حلب تقریباً سه فرسخ مسافت دارد. (مراصد). دژ استواری است بین حلب وانطاکیه که فرنگیان وقتی بر آنجا مستولی بودند و
حمدانلغتنامه دهخداحمدان . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم الاثاربی . وی طبیب ، ادیب و شاعر و روز و شب در طلب دانش بود در مجالس دانشمندان و اهل ادب حاضر میشد و بعد از سال 554 هَ . ق
باستان شناسلغتنامه دهخداباستان شناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) شناسنده ٔ آثارباستانی . دانای علم به آثار تاریخی . عالم به علم باستان شناسی (علم به آثار عتیقات ). آرکئولوگ . (لغات مصوبه ٔ فره
ثربلغتنامه دهخداثرب . [ ث َ ] (ع اِ) (معرب چربی و چربو) چادرپیه و آن آستر و بطانه ٔ صفاق و ابره و ظهاره ٔ معده باشد. و آن پیه رقیقی است که معده و امعاء را فرا گرفته است و از فم