اتوبوس رانیفرهنگ انتشارات معین( ~.) [ فر - فا. ] 1 - (اِ.) مؤسسه ای ک ه حمل و نقل مسافر به وسیلة مجموعه ای از اتوبوس ها در مسیر یا شبکه ای مشخص و معین را بر عهده دارد. 2 - (حامص .) راندن و ب
سامانۀ اتوبوسرانیbus transit system, BTSواژههای مصوب فرهنگستانخدمات اتوبوسرانی که برای افزایش سرعت و جلب اطمینان و کارایی بیشتر بهصورت سامانهای هماهنگ اقدام به جداسازی حریم راه و ازدیاد ایستگاهها و بالا بردن آگاهی مسا
رانیلغتنامه دهخدارانی . (حامص ) راندن . سوق دادن . روانه کردن . اما همیشه بصورت جزء دوم کلمه ٔ مرکب با کلمات مناسب ترکیب شود مانند: حکمرانی ، کشتیرانی ، کامرانی ، هوسرانی ، شهوت
حسن کیفلغتنامه دهخداحسن کیف . [ ح َ س َ ک َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش کلاردشت از شهرستان نوشهر 49هزارگزی جنوب باختری چالوس ، 21هزارگزی باختر مرزان آباد مرکز بخش کلاردشت . مختصات جغر