اتمهلاللغتنامه دهخدااتمهلال .[ اِ م ِ ] (ع مص ) دراز و راست و سخت گردیدن . (منتهی الارب ). || راست شدن . راست ایستادن . تمام قدشدن . || آرمیدن . || سست شدن .
ازمهلاللغتنامه دهخداازمهلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) باریدن باران : ازمهل المطر. (منتهی الارب ). || جاری و روان شدن برف پس ازگداختن : ازمهل الثلج . (منتهی الارب ). || واشدن و گشاده گرد
اکمهلاللغتنامه دهخدااکمهلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) منقبض و ترنجیده گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در ترنجیدن از سرما. (منتهی الارب ) (آنندر
انمهلاللغتنامه دهخداانمهلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) معتدل و راست ایستادن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). افراشته شدن و راست شدن و معتدل شدن . (ناظم الاطباء). || آرامیدن . (منتهی ا
ازمهلاللغتنامه دهخداازمهلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) باریدن باران : ازمهل المطر. (منتهی الارب ). || جاری و روان شدن برف پس ازگداختن : ازمهل الثلج . (منتهی الارب ). || واشدن و گشاده گرد
اکمهلاللغتنامه دهخدااکمهلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) منقبض و ترنجیده گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در ترنجیدن از سرما. (منتهی الارب ) (آنندر
انمهلاللغتنامه دهخداانمهلال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) معتدل و راست ایستادن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). افراشته شدن و راست شدن و معتدل شدن . (ناظم الاطباء). || آرامیدن . (منتهی ا