اسمئلاللغتنامه دهخدااسمئلال . [ اِ م ِءْ ] (ع مص )لاغر و باریک شکم گردیدن . باریک میان شدن . || اِسمِئلال ثوب ؛ کهنه شدن جامه . (یادداشت مؤلف ).
اصمئلاللغتنامه دهخدااصمئلال . [ اِ م ِءْ ] (ع مص ) سخت گردیدن . (منتهی الارب ). اشتداد. (از اقرب الموارد). || اصمئلال گیاه ؛در هم پیچیدن آن . (از اقرب الموارد). انبوه شدن گیاه و در
اتمهلاللغتنامه دهخدااتمهلال .[ اِ م ِ ] (ع مص ) دراز و راست و سخت گردیدن . (منتهی الارب ). || راست شدن . راست ایستادن . تمام قدشدن . || آرمیدن . || سست شدن .
دراز شدنلغتنامه دهخدادراز شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یازیدن . طول پیدا کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). امتداد یافتن . کشیده شدن . اِستطالة. (دهار). اِمِّتار. اَمتداد.اِنسراب . تَط
اسمئلاللغتنامه دهخدااسمئلال . [ اِ م ِءْ ] (ع مص )لاغر و باریک شکم گردیدن . باریک میان شدن . || اِسمِئلال ثوب ؛ کهنه شدن جامه . (یادداشت مؤلف ).
اصمئلاللغتنامه دهخدااصمئلال . [ اِ م ِءْ ] (ع مص ) سخت گردیدن . (منتهی الارب ). اشتداد. (از اقرب الموارد). || اصمئلال گیاه ؛در هم پیچیدن آن . (از اقرب الموارد). انبوه شدن گیاه و در
اتمهلاللغتنامه دهخدااتمهلال .[ اِ م ِ ] (ع مص ) دراز و راست و سخت گردیدن . (منتهی الارب ). || راست شدن . راست ایستادن . تمام قدشدن . || آرمیدن . || سست شدن .