اتلاف جوّیatmospheric lossواژههای مصوب فرهنگستانتضعیف نشانک رادیویی براثر جذب در مولکولهای اکسیژن و بخار آب موجود در جوّ
اتلافلغتنامه دهخدااتلاف . [ اِ ] (ع مص ) هلاک کردن .(تاج المصادر). نیست کردن . هلاک یافتن . (مؤید). نابود کردن . تلف کردن . افناء : او را بغرامت آن اتلاف و تضییع مؤاخذت کرد. (ت
متعسفلغتنامه دهخدامتعسف . [ م ُ ت َ ع َس ْ س ِ ] (ع ص ) کسی که درتاریکی و بیراهه ، و در راه غیر معلوم می رود. (ناظم الاطباء). بی راه رونده و خمنده از راه . (از منتهی الارب ). منح
طیشلغتنامه دهخداطیش . [ طَ ] (ع اِمص ) سبکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سبک سری .سبک مغزی . سبکساری . خفت عقل . سبک طبعی . (زمخشری ) : و چون امیر محمود بشرب و عیش و اتلاف و طی
میراثیلغتنامه دهخدامیراثی . (ص نسبی ) منسوب و متعلق به میراث . || مال موروثی و ارثی . (ناظم الاطباء). مال میراث . مرده ریگ . مرده ری . مال که از دیگری به نسب یا سبب پس از مرگ او ر
انبساطلغتنامه دهخداانبساط. [ اِم ْ ب ِ] (از ع ، اِمص ) فراخی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سمت . (یادداشت مؤلف ). || گستاخی . (زمخشری ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (تاریخ بیهقی ) :
کلاهلغتنامه دهخداکلاه . [ ک ُ ] (اِ) چیزی که از پوست و پارچه ٔ زربفت و غیره دوزند و برسرگذارند. (برهان ) (آنندراج ). سربند و هرچیزی که از پارچه و پوست و نمد و زربفت و تیرمه و جز