آتشینفرهنگ فارسی عمید۱. از جنس آتش.۲. [مجاز] مهیج؛ اثرگذار؛ پرشوروحال: سخنرانی آتشین، ◻︎ دلم را داغ عشقی بر جبین نِه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی: ۴۹۰).۳. سوزان.۴. به رنگ آتش؛ سرخ تیره.۵. [مجاز] بسیارخشمگین؛ تند.۶. [مجاز] جانسوز؛ رنجآور: ◻︎ آب بزن بر حسد آتشین / باد در این خاک از او می