۱. از جنس آتش.
۲. [مجاز] مهیج؛ اثرگذار؛ پرشوروحال: سخنرانی آتشین، ◻︎ دلم را داغ عشقی بر جبین نِه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی: ۴۹۰).
۳. سوزان.
۴. به رنگ آتش؛ سرخ تیره.
۵. [مجاز] بسیارخشمگین؛ تند.
۶. [مجاز] جانسوز؛ رنجآور: ◻︎ آب بزن بر حسد آتشین / باد در این خاک از او میرسد (مولوی۲: ۲۵۵).
آتشناک، آتشی، آذرگون، آذرین، داغ، سوزان، مشتعل
flaming, igneous, intense, vehement, vehemently