لغتنامه دهخدا
اتاوه . [ اِ وَ ](ع اِ) اِتاوَت . خراج . مال دیوان . پاره . باج : اصحاب اطراف بر منهاج عبودیت به التزام حمل و اتاوت و اقامت رسوم خدمت استادگی نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). اتاوتی معین گردانید که هر سال از مبارّ آن دیار و متاع آن بقاع بخزینه میفرستد.