دیکشنری عربی به فارسی
ريزش , جريان , انبوهي , اروغ زدن , مانند اروغ بيرون اوردن , بازور خارج شدن (مثل گلوله از تفنگ) , باخشونت ادا کردن (مثل فحش و غيره) , بشدت بيرون انداختن , اروغ , رواني , مد (برابر جزر) , سلا ست , جاري بودن , روان شدن , سليس بودن , بده , شريدن , تراز , بطورناگهاني غضبناک شدن , بهيجان امدن , چهره گلگون