ابوهفانلغتنامه دهخداابوهفان . [ اَ هََ ف ْ فا ] (اِخ ) المهزمی . عبداﷲبن احمدبن حرب بن خالد. او از شعرای مخضرمی الدولتین و لغوی است . و علم لغت از اصمعی فراگرفت و یموت بن المزرع از
ابوهفانلغتنامه دهخداابوهفان . [ اَ هََ ف ْ فا ] (اِخ ) عبداﷲبن احمدبن حرب . رجوع به ابوهفان المهزمی ... شود.
ابوعفانلغتنامه دهخداابوعفان . [ اَ ع ُف ْ فا ] (اِخ ) مهزمی . شاعر و اخباری و مصنف است . او راست : کتاب الأربعه فی اخبارالشعراء. کتاب صناعةالشعر و ابن الندیم گوید آن کتابی بزرگ اس
عبدالغتنامه دهخداعبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن خالد، مکنی به ابوهفان المهزمی (یا محضرمی ). رجوع به ابوهفان المهزمی عبداﷲ شود.
قعنبلغتنامه دهخداقعنب . [ ق َ ن َ ] (اِخ ) ابن محرر باهلی ، مکنی به ابوعمرو. از راویان بصری است . ابوهفان از او روایت اخذ کرد ولی سرانجام او را هجو کرد و بر وی خشمگین شد. رجوع ب
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن امیةبن ابی امیة الکاتب مکنی به ابوالعباس . مرزبانی ذکر او آورده است و گوید او از خاندان کتابت و غزل و ظرافت وادب بود. و احمدبن ابوال
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن داود، مکنی به ابوعبداﷲ. فاضل ترین مردم روزگار خویش بود و از نخستین روز خلافت معتز عباسی وزیر او شد. از بسیاری از علما و فصحا
جاحظلغتنامه دهخداجاحظ. [ ح ِ ] (اِخ ) عمروبن بحربن محبوب بن فزارة الکنانی البصری ، مکنی به ابوعثمان و معروف به جاحظ. رئیس فرقه ٔ معروف جاحظیه از فرقه های معتزله . وی در حدود سنه