ابومروانلغتنامه دهخداابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) احمدبن عبدالملک بن مروان . معروف به ابن الغاسله . رجوع به احمد... شود.
ابومروانلغتنامه دهخداابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) او راست : الاستدلال بالحق فی تفضیل العرب علی جمیعالخلق .
ابوثروانلغتنامه دهخداابوثروان . [ اَ ث َرْ ] (اِخ ) نام یکی از فصحای عرب معاصر یحیی بن خالد. (ابن الندیم ). فیروزآبادی ، ابوثروان نامی را ذکر می کند و میگوید از روات شعر است و شاید
ابوصفوانلغتنامه دهخداابوصفوان . [ اَ ص َف ْ ] (اِخ ) اسحاق بن ابراهیم موصلی . رجوع به اسحاق ... شود.
ابن هشاملغتنامه دهخداابن هشام .[ اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) ابومروان عبیداﷲبن عمربن هشام الخضرمی الاشبیلی . او راست : کتاب الافصاح فی اختصار المصباح و شرح الدریدیه . وفات او550 هَ . ق . بو
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابومروان . رجوع به احمدبن محمدبن (قاضی ابی عبداﷲ)بن احمد... شود.
باجیلغتنامه دهخداباجی . [ جی ی ] (اِخ ) ابومروان محمدبن احمدبن عبدالملک لخمی باجی . رجوع به ابومروان محمد در همین لغت نامه و رجوع به عیون الانباء ج 2 صص 67 - 68 شود.
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ یحصبی مکنی به ابومروان تطیلی از علمای تطیله . (حلل السندسیة ج 2 ص 169).
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابومروان عبدالملک بن ابوالعلا. رجوع به ابن زهر شود.